هفته بیست و پنجم
سلامی زیبا وقشنگ خدمت هستی مامان وبابا .که زندگیمون رو مدیون اونیم.کسی که لحظه به لحظه باعث زیاد شدن عشق ما میشه.. امروز دوشنبه21/5/92 ساعت 9/20 دارم خاطره شما رو مینویسم. پنج شنبه 17مرداد ساعت 5 من وبابایی همراه مامان جون وباباجون رفتیم سمت شیراز.شب عیدفطر توی قائمیه افطارکردیم. سفر خوبی بود شنبه من وبابایی دنبال وسایل شمابودیم کمد و گهواره. انشا.. بعداز امتحانات با بابایی بریم شیراز برای خرید. توی این هفته ها حالم خوبه مشکلی ندارم خدا جون شکرت . پسر مامان هم با لگدهاش حسابی من وبابایی خوشحال میکنه اخه میدونم با این تکونا داری میگی حواستون به من هم باشه منم دیگه هستما ...
نویسنده :
فاطمه مهدوی
8:39